نهج البلاغه در كلام رجال انديشه

كلمات كليدي : نهج البلاغه، رجال انديشه، سيدرضي، عبدالحميد كاتب، ابن ابي الحديد، امام يحيي يمني، شيخ محمدحسن نانل المرصفي ، شيخ ناصيف يازجي ، طه حسين، امين در امثال و حكم عربى شهرت دارد كه «كلام الملوك، ملوك الكلام‏» ، اين سخنى به غايت‏ حكيمانه است، نهج‏البلاغه مولا اميرالمؤمنين كه الحق «اخ القرآن‏» نام گرفته نيز
چهارشنبه، 16 دی 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نهج البلاغه در كلام رجال انديشه
نهج البلاغه در كلام رجال انديشه
نهج البلاغه در كلام رجال انديشه

نويسنده: دکترمحمدرضا بندرچی




كلمات كليدي : نهج البلاغه، رجال انديشه، سيدرضي، عبدالحميد كاتب، ابن ابي الحديد، امام يحيي يمني، شيخ محمدحسن نانل المرصفي ، شيخ ناصيف يازجي ، طه حسين، امين
در امثال و حكم عربى شهرت دارد كه «كلام الملوك، ملوك الكلام‏» ، اين سخنى به غايت‏ حكيمانه است، نهج‏البلاغه مولا اميرالمؤمنين كه الحق «اخ القرآن‏» نام گرفته نيز مصداق عالى اين سخن حكمت‏آميز است، زيرا از زبان و قلم بزرگ مردى تراويده كه در جهان سخنورى يگانه بوده كلامش سرآمد كلام‏هاست. از همين روى درباره اين اثر جاودانه گفته‏اند «فوق كلام المخلوق و دون كلام الخالق‏».
آرى، امام مؤمنان در عرصه سخنورى گوى سبقت از همگان ربوده و توسن بلاغت را در ميدان فصاحت ‏بى‏مهابا تازانده و هيچ كسى ياراى هماوردى با او را ندارد، و نه تنها هم كيشان امام متقين بر بى‏رقيبى وى اذعان دارند، بلكه سخنوران غير مسلمان هم بر اين امر گواهند، و جز اين نيست كه كلام امام على (علیه السّلام) مؤيد از جانب حق است و از زبان و قلمى تراويده كه در شهر علم نبى (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بوده است .
خوش‏تر آن باشد كه سر دلبران
گفته آيد در حديث ديگران
در ابتدا جهت تيمن به ذكر بياناتى از بنيانگذار جمهورى اسلامى حضرت امام خمينى (رحمت الله علیه) مى‏پردازيم:
ما مفتخريم كه كتاب «نهج‏البلاغه‏» كه بعد از قرآن، بزرگترين دستور زندگى مادى و معنوى و بالاترين كتاب رهايى بخش بشر است و دستورات معنوى و حكومتى آن بالاترين راه نجات است، از امام معصوم ماست‏».[1]
و در پيام ديگرى آن را شفاى دردهاى فردى و اجتماعى دانسته و آن را اقيانوسى معرفى مى‏نمايد كه هر دانشمندى در آن فرو رود، غرق مى‏شود.[2]
سخنوران و دانشمندان عرب به حكم همزبانى اولين كسانى‏اند كه حلاوت اين اثر ماندنى را چشيده‏اند:
سيد رضى كه خود همت ‏به جمع‏آورى اين اثر سترگ گماشته و با نهج‏البلاغه جاودانه شده و همچون قطره‏اى كه خود دريا شده مى‏نويسد:
«جويندگان و سود برندگان از آن زياد است و اين به دليل گران سنگى و قدر و منزلت اين كتاب در فراهم داشتن شگفتى‏هاى سخن‏ورى و زبان‏آورى اوست».[3]
عبدالحميد كاتب از سخنوران بزرگ عرب در عهد مروان، چشمه جوشان مكتب ادبى خود و سبب نويسندگى اش را حفظ خطبه‏هايى چند از نهج‏البلاغه مى‏داند.
«هفتاد خطبه از خطبه‏هاى على (علیه السّلام) را حفظ كردم و پس از آن ذهنم جوشيد كه جوشيد».[4]
و چون از فصاحت و بلاغت‏سخنان او پرسيدند، پاسخ مى‏دهد كه حفظ كلمات علىّ سبب فصاحت و بلاغت ‏سخنانم شده است .
در همين راستا باز هم سيدرضى مى‏نويسد:
«بعد از قرآن و بيانات پيامبر اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هر كلام و خطبه و مقاله‏اى را كه خواندم و شنيدم توانستم با آن رقابت كنم و بهتر از ان يا همانندش را بگويم، مگر كلمات اميرالمؤمنين على «ع‏» را كه هرچه كوشيدم توانايى رقابت‏با آن را در خود نيافتم‏».[5]
ابن ابى الحديد كه عالم سنى مذهب منصفى است و شرح بزرگش بر نهج‏البلاغه شهرت جهانى دارد، سخنان مولا را برتر از كلام مخلوق و كمتر از كلام الهى دانسته و مى‏گويد اگر چه ياران پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از فصيحان بودند، ولى على (علیه السّلام) از همه آنها افصح بود .
همگان دو هنر خطابه و نويسندگى را از وى فرا گرفته‏اند، و به همين دليل است كه يك دهم بلكه يك بيستم آنچه را كه مردمان از سخنان على (علیه السّلام) گردآورى كرده و حفظ كرده‏اند، در مورد سخنان هيچ يك از صحابه رسول‏الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) انجام نداده‏اند، با اين كه در ميان آنان نيز فصحاى بزرگى وجود داشته‏اند.
و سپس كلام امام (علیه السّلام) را برتر از كلام حكيمانى چون افلاطون، ارسطو و سقراط دانسته است و مى‏گويد:
«فصاحت را بين كه چگونه مهار خود را به دست على داده و زمام خويش را به وى سپرده است . نظم شگفت الفاظ را بنگر كه يكى پس از ديگرى مى‏آيند و در اختيار او قرار مى‏گيرند . گويا چشمه‏اى است كه خود به خود و بدون زحمت از زمين مى‏جوشد . سبحان‏الله كه جوانى از عرب و در شهرى چون مكه مى‏بالد و با هيچ حكيمى هم برخورد نكرده است اما كلماتش در حكمت نظرى، برتر از سخنان افلاطون و ارسطو قرار گرفته و با اهل حكمت عملى نيز آمد و شد نداشته اما از سقراط هم پيشى گرفته است‏».[6]
امام يحيى يمنى مى‏گويد:
«از معانى گوارا و شيواى سخنان على (علیه السّلام) هر سخنورى سيراب شده و به سبك كلام وى هر خطيبى لباس سخنورى به تن كرده است؛ چرا كه مولا آبشخور بلاغت و زاينده آن است و ابر پر بار فصاحت مى‏باشد به حدى كه خود فرمود: ما فرمانروايان كشور سخنيم و درخت‏سخنورى در وجود ما ريشه دوانيده و شاخه‏ها آورده است‏».[7]
شيخ محمدحسن نانل المرصفى كه از اديبان مهم جهان عربى است، نهج‏البلاغه را همچون قرآن كريم، نوعى معجزه مى‏داند و مى‏گويد:
«نهج‏البلاغه برهانى روشن بر اين است كه على (علیه السّلام) بهترين نمونه زنده روشنايى و دانش، هدايت و فصاحت و معجزه قرآنى است . در اين كتاب دلائل و نشانه‏هايى از دانش وسيع و سياست صحيح و موعظه‏هايى روشن‏گر امام على (علیه السّلام) به چشم مى‏خورد كه شبيه آن در آثار هيچ يك از دانشمندان بزرگ و فيلسوفان و نوابغ ديده نمى‏شود. مولا در ژرفاى دانش و دين و سياست فرو رفته و در همه اين موارد سربلند بيرون آمده است‏».[8]
شيخ ناصيف يازجى، عقيده دارد:
«كسى كه مى‏خواهد در دانش و نگارش برتر از همه قرار گيرد، بايد به نهج‏البلاغه متوسل شود و از حفظش كند».
وى به فرزندش سفارش مى‏كند كه هرگاه خواستى در دانش و ادب و نگارش بر ديگران برترى جويى حتما قرآن و نهج‏البلاغه از بر كن.[9]
طه حسين، اديب بزرگ معاصر مصرى كه امروزه به سمبلى ادبى براى اديبان عرب مبدل شده و وجهه مذهبى زيادى هم ندارد، عقيده دارد كه:
«من پس از وحى خداوندى، سخنى شيواتر و زيباتر از كلمات على (علیه السّلام) را سراغ ندارم‏».[10]
«امين نخله‏» مى‏گويد:
«هر كس بخواهد روح تشنه خود را از بيانات على (علیه السّلام) سيراب سازد بايد به نهج‏البلاغه روى آورد و آن را با دقت و صفحه به صفحه بخواند و گام نهادن در پرتو آن را فرا گيرد».[11]
«ابن نباته‏» عبدالرحيم بن محمد اسماعيل، خطبه‏ها و مواعظ مولا را گنجى تمام نشدنى مى‏داند و مى‏گويد:
«از خطابه‏ها گنجى از بركرده‏ام كه هرچه از آن بردارم نمى‏كاهد و بلكه افزون مى‏شود و بيشتر آنچه را كه از بركرده‏ام حدود يكصد فصل از كلمات موعظه‏آميز على بن ابيطالب است‏».[12]
شيخ محمد عبده كه در زمان خود شيخ مطلق الازهر بود و افتخار شاگردى مفخر شرق «سيد جمال‏الدين اسدآبادى‏» را دارد و چه بسا شرح نهج‏البلاغه وى نيز نشانى از تاثير روح شيعى و حماسى سيد بر وى باشد و سخنان امام را پس از آيات قرآنى و كلمات رسول‏الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) جامع‏ترين كلام دنياى عرب مى‏داند. وى مى‏گويد:
«در ميان تمام مردم عرب كسى نيست كه معتقد نباشد سخن على (علیه السّلام) پس از قرآن و احاديث رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) شريف‏ترين و بليغ‏ترين و جامع‏ترين سخنان است‏».[13]
همو در فراز ديگرى آن را آموزشگاه پند و حكمت دانسته و تمسك بدان را پاك كننده دل‏ها مى‏داند. عبده مى‏نويسد:
«در هنگام مطالعه نهج‏البلاغه هرگاه به فصلى ديگر مى‏رسيدم، حس مى‏كردم كه پرده‏هاى سخن عوض مى‏شوند و آموزشگاههاى پند و حكمت تغيير مى‏يابند. گاهى خودم را در ميان جهانى مى‏يافتم كه روح بلند معانى با زيور عبارات تابناك آن را آبادان ساخته است. اين معانى، پيرامون جانهاى پاك و دلهاى روشن مى‏گردد تا به آنها رستگارى و الهام كند و به مقصد عالى‏شان برساند و از لغزش گامهاى گوناگون دورشان سازد و به شاه راه مستحكم فضيلت و كمال برساند».
اين گونه سخنان از مردى كه خود هم فقيه است و هم در ميدان ادبيات عرب شهره‏ور است، ‏بيانگر مكانت و منزلت والاى نهج‏البلاغه مى‏باشد.
يكى ديگر از ادباى شهير عرب «دكتر زكى مبارك‏» صاحب كتاب‏هاى مهم «النثر الفنى‏» و «عبقرية الشريف‏» و تحقيقات برجسته در آرايه‏هاى ادبيات عرب است. وى در كتاب «النثر الفنى‏» كه به بررسى زيبايى‏هاى كلام عرب پرداخته، پس از توصيف نثر فنى درباره جايگاه سخن بحث مى‏كند و چنين ادامه مى‏دهد:
«نامه‏هاى على بن ابى‏طالب و خطب و وصيت‏نامه و عهدنامه‏هاى او از صنعت ايجاز و تطويل بجا برخوردار است. على وقتى كه پيمان‏نامه مى‏نويسد، گفتار را طولانى مى‏سازد؛ چرا كه عهدنامه، دستورهاى سياسى منطقه‏اى را كه حاكم بدانجا اعزام مى‏شود، در بردارد. اما زمانى كه براى خواص ياران خود نامه مى‏نگارد، عبارت‏ها كوتاه است؛ چرا كه در اين گونه موارد موجبى براى طولانى ساختن گفتار نيست‏».[14]
به گفته دكتر «على الجندى‏» رئيس دانشكده علوم قاهره، سخنان حضرت على (علیه السّلام) به حدى زيباست كه گويى شعر منثور است. وى درباره نثر امام مى‏گويد:
«نوعى خاص از آهنگ موسيقى كه بر اعماق احساسات پنجه مى‏افكند در اين بيانات هست . از نظر سجع، چنان منظوم است كه مى‏توان آن را «شعر منثور» ناميد».[15]
«ابوعثمان عمروبن جاحظ‏» كه از ادباى بنام و طراز اول ادبيات عرب است‏، به جمله با ارزش «قيمة كل امرئ‏ما يحسنه‏» كه تراويده فكر بلند امام متقين است، اشاره مى‏كند و مى‏گويد:
«اگر از نوشته‏هاى على (علیه السّلام) جز همين كلمه را نداشتيم آن را شافى و كافى و بى‏نياز كننده مى‏يافتيم بلكه آن را برتر از كفايت و منتهى به غايت مى‏دانستم چرا كه نيكوترنى سخن آن است كه اندك آن ترا بسيار بى‏نياز سازد و معنى آن در ظاهر لفظ باشد».[16]
گذشته از گفتارهاى عرب زبانان، به مصداق «همدلى از همزبانى خوش‏تر است‏» فارسى گويان نيز افزون بر تمايلات شيعى كه خود موجب اهتمام آنان به كتاب مولا شده، چون ذاتا اهل ذوق و عرفانند به سخنان زيبا و حكمت‏آميز گرايش دارند. لذا نهج‏البلاغه در ميان ايرانيان، پس از قرآن مكانت عالى را بدست آورده و همواره در كنار كتاب الهى زينت افزاى كاشانه هر مسلمانى است. در اين فراز بجاست ‏به بررسى گفتارهايى از دانشوران ايران زمين پيرامون كلمات عالى‏شان مولا على (علیه السّلام) بپردازيم.
يكى از شارحان بزرگ فارسى نهج‏البلاغه مرحوم ملا صالح روغنى قزوینى است كه در عهد شاه عباس دوم سليمان صفوى مى‏زيسته و از مترجمان زبردست عصر خويش بوده و ترجمه‏ها و شرح‏هاى او بر كتب مهمى چون نهج‏البلاغه، صحيفه سجاديه و مثنوى رومى در دربار صفوى مقبوليت تام داشته است. وى از شاگردان حكيم متبحر «ميرداماد» مى‏باشد.[17] مهم‏ترين اثر وى «شرح نهج‏البلاغه‏» به فارسى است كه به گفته مرحوم شيخ آقا بزرگ تهرانى از سودمندترين و مفيدترين شرح‏هاى نهج‏البلاغه است[18] كه البته چاپ هم شده است.
اين دانشمند، نهج‏البلاغه را جامع و عديم‏المثل و فوق طاقت‏بشرى دانسته است.[19] مرحوم استاد على دوانى كه امروزه از رجال شرح حال نويس مهم به‏شمار مى‏رود و تاليفات متعددى در آثار و احوال دانشمندان دارد، برآنند كه نهج‏البلاغه خود بهترين وسيله شناخت امام متقين على (علیه السّلام) است. دانشمندان معتقدند كه پس از قرآن دنياى اسلام كتابى از لحاظ ابعاد و ارزشهاى اسلامى همچون نهج‏البلاغه در اختيار ندارند.[20]
گروهى ديگر نيز نهج‏البلاغه را به عنوان برگزيده سخنان مولا، بيان گر اسلام راستين و ترجمان وحى خدا و برگدان شيوايى قرآن مى‏دانند[21] و منشا اين دفتر حكمت را نيز قرآن دانسته‏اند. لذا همه حكمت‏ها و دستورات مندرج در آن را ملهم از قرآن و رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دانسته‏اند.[22]
مرحوم استاد دكتر سيد جعفر شهيدى كه از اديبان طراز اول كشور ما بود و استادى مسلم او بر لغت و ادب عرب مورد تاييد و تصديق همگان است و ترجمه شيوايش از نهج‏البلاغه ناسخ همه ترجمه‏هاى پيشين شده است، اين كتاب عظيم را منبع و سرمايه غنى همه اديبان، شاعران، خطيبان و نويسندگان تاريخ اسلامى دانسته و همه مطالب آن را يك گنجينه سرشار مى‏داند. وى مى‏گويد:
«پس از آن كه شريف رضى سخنان امام را از خطبه، نامه و فقره‏هاى كوتاه گردآورى نمود، سرمايه‏اى غنى در دسترس اديبان و خطيبان نهاده شد. چنانچه ظاهرا توجه اديبان ايرانى به فقره‏هاى كوتاه سخنان امام، پس از تاليف كتاب «مطلوب كل طالب من كلام على بن ابى طالب‏» به وسيله رشيد و طواط است. بحث در اين كه آيا همه اين خطبه‏ها و نامه‏ها و سخنان كوتاه (كلمات قصار) كه در مجموعه‏اى به نام نهج‏البلاغه گردآمده گفتار على (علیه السّلام) است و يا برخى از گفته‏هاى ديگران نيز به نام حضرت، ثبت‏شده از قرن‏ها پيش آغاز شده و تا امروز به قدر كافى پيرامون آن گفته و نوشته‏اند. آنان كه در سخن‏شناسى و نقد ادبى نزد گويندگان عرب كنانتى دارند، گواهى داده‏اند كه اين گوهرهاى گرانبها همه به يك گنجينه تعلق دارد . . . پس از آن كه مذهب تشيع در ايران رواج يافت‏، به اطمينان خاطر مى‏توان گفت كه شعر و شاعر و نثر از تاثير نهج‏البلاغه و گفتار على (علیه السّلام) خالى نيست‏»[23]
فقيه و اصولى معاصر آيه‏الله جعفر سبحانى خبرهاى غيبى نهج‏البلاغه را گواه بر اين دانسته كه امام (علیه السّلام) علاوه بر آگاهى‏هاى حسى و عقلى از آگاهى سومى به نام الهام و تاييد الهى برخوردار است و انسان به وسيله اين حس، شكننده مرزهاى زمان و مكان و حجاب ماده مى‏باشد و با اين قوه، حوادث را پيش از وقوع درك كرده و با آن حوادث ارتباط برقرار كرده و كاملا آن را لمس مى‏كند. آگاهى از غيب و گزارش امام (علیه السّلام) از حوادث و رويدادهاى پنهان و پوشيده خصوصا جريان‏هايى كه پس از شهادت وى رخ داد، يكى از ابعاد گسترده نهج‏البلاغه را تشكيل مى‏دهد و اين خبرهاى غيبى گواه است كه امام علاوه بر آگاهيهاى متعارف از آگاهى سومى برخوردار بوده كه هرگز نمى‏توان آن را از طريق ابزارى به نام حس و عقل كشف كرد.[24]
مرجع معاصر حضرت آيت‏الله مكارم شيرازى كه علاوه بر تبحر در فقه و اصول، ترجمه‏اى شيوا از قرآن كريم و نهج‏البلاغه به جهان معرفت عرضه كرده و معتقدند نهج‏البلاغه مرهمى بر دردهاى جانكاه بشريت است. عالى‏ترين روش آزادى انسانها را در ابعاد مختلف مورد بررسى قرار مى‏دهد؛ چرا كه منادى عدالت اجتماعى است. اين كتاب در نوع خود بى‏نظير و براى هر زمان و هر نسل، اثر مفيد مى‏باشد.[25]
عارف و فيلسوف يگانه استاد حسن‏زاده آملى كه در ادبيات فارسى و نيز تبحرى ويژه دارد. اين كتاب را شجره طيبه‏اى كه براى زندگى انسانها در تمام شئونات و برنامه‏ها راهنما و دليل قويى است مى‏دانند. از ديدگاه استاد آملى اين كتاب، معجزه گفتارى است ؛ چرا سيره امام على (علیه السّلام) به دو معجزه فعلى و قولى تقسيم مى‏شود. معجزه فعلى مانند كندن در قلعه خيبر، و معجزه قولى كتاب گرانقدر نهج‏البلاغه است.[26] همو مى‏گويد:
در سلسله معجزات قولى، قرآن مجيد است كه صورت كتبى خاتم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است و معارف صادر از اهل بيت عصمت و وحى چون نهج‏البلاغه و زبور و انجيل آل محمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) صحيفه سجاديه و جوامع روايى، تالى آن.[27]
مرحوم عارف بى‏بديل آيه‏الله حاج ميرزا على آقا شيرازى كه در زمان خود اسوه علم و تفوا بوده و امروزه براى آشنايان با معارف اسلامى نامى آشناست از استادان و غواصان درياى بى‏كران نهج‏البلاغه بوده است .
استاد شهيد مطهرى كه خود نهج‏البلاغه‏شناسى مهمى است در مكتب اين دانشور، زانوى تعلم بر زمين زده و با عالم شگفت كتاب حكمت‏آميز على (علیه السّلام) آشنا شده است. وى مى‏گويد: او يك نهج‏البلاغه مجسم بود، مواعظ نهج‏البلاغه در اعماق جانش فرو رفته بود. براى من محسوس بود كه روح اين مرد با روح اميرالمؤمنين (علیه السّلام) پيوند خورده و متصل شده است.[28]
جالب اين كه آشنايى و پيوند اين عارف با نهج‏البلاغه از طريق مرحوم شهيد مدرس بوده است. به گفته ميرزا على آقا شيرازى «مدرس‏» نخستين كسى بوده كه تدريس نهج‏البلاغه را در حوزه‏هاى علميه رسمى كرد و اين كتاب گرانسنگ را متن درسى براى تعليم قرار داد.[29]
مدرس زندگى عجيبى داشت، در تمام عمر طلبگى را ترك ننمود، در مراجعت از نجف روزهاى پنج‏شنبه هر هفته براى طلاب درس اخلاق مى‏گفت و مبناى درسش نهج‏البلاغه بود. یك روز به درس ايشان رفتم، چنان حاضرالذهن، عبارات نهج‏البلاغه را ازبر مى‏خواند و از كتب بزرگان شعر و ادب و ادربيات عرب، ضرب‏المثل مى‏آورد كه من علاقمند شدم و مدتى به درس ايشان مى‏رفتم. وى مى‏گفت ‏بالاترين كتاب، نهج‏البلاغه است، بخوانيد و به ديگران ياد بدهيد. به هر حال مشوق من در نهج‏البلاغه، مدرس بود.[30]
حاج ميرزا على آقاشيرازى بر اين باور بود كه جاذبه و بلنداى كلام امام على عليه‏السلام چون قرآن، دل آدمى را روشنى بخشيده و انديشه را جهت داده و روح را فرح مى‏نمايد. به عقيده وى نهج‏البلاغه پرتوى پرفروغ از قرآن و ترجمان آن است و تراوش روحى ملكوتى است كه به حق عبدالله بود و اثرى است مفيد و سازنده براى بيدار نمودن خفتگان در بستر غفلت، دارويى است‏ براى شفاى آنان كه به بيماريهاى دل وامراض روان مبتلايند و مرهمى است‏ براى افرادى كه از دردهاى فردى و اجتماعى در تب و تاب هستند و خلاصه سخنش اين بود كه نهج‏البلاغه در بين افراد طالب حق و مشتاق مصونيت و مغزهاى نورانى، مشترى دارد و شايسته نيست چنين اثرى محجوب و مهجور بماند، بلكه بايد جرعه‏هايى از آن را به كام تشنگان فرو ريخت.[31]
يكى از خوشه‏چينان خرمن وى مى‏گويد:
آقا ميرزاعلى غيرممكن بود لب به سخن باز كند و از مضامين نهج‏البلاغه حضرت على (علیه السّلام) چيزى بر زبان نياورد.[32]
و همچنين وى آن چنان بر مطالب اين كتاب تسلط داشت كه خطبه‏هاى را ازبر بود و بدون مراجعه به كتاب مى‏خواند و به حالتى توضيح مى‏داد كه مستمعين را منقلب مى‏كرد و آنان را به خود مى‏آورد.[33]
مرحوم آميرزا على آقا شيرازى، «سيد رضى‏» را دانشمندى بلند قدر مى‏دانست كه با تدوين نهج‏البلاغه چراغى فروزان فرا راه جامعه اسلامى قرار داد تا در قرون متمادى و اعصار متوالى، راهنماى جوامع انسانى به راه راست و نيل آنان به كمالات شايسته و فضايل انسانى و تكامل علمى و عقلى باشد و از اين كه عده‏اى در اصالت چنين اثرى شك مى‏كنند و گويى عاملى از رسوبات رشك‏آلود و لجاجت از آنان برمى‏خيزد، رنج مى‏برد و در برابر اين شكاكان كه بى‏هيچ برهان يا هدف سالمى در صحت‏سند نهج‏البلاغه و انتساب محتواى آن به امام على (علیه السّلام) ترديد كرده‏اند، كوشيد تا منابع و مراجعى كه اين نسبت را ثابت مى‏كنند، بيابد و توفيق اين اثر ثمين را مسجل كند.[34]
در انتها به مصداق خاتمة‏المسك، بجاست ‏سخنانى از استاد شهيد مرتضى مطهرى ذكر كنيم كه خود ابتدا با تدوين كتاب جامع «سيرى در نهج‏البلاغه‏» اين اثر گرامى را به نسل جوان شناسانيد.
از نظر مطهرى (رحمت الله علیه) نهج‏البلاغه چندين دنيا دارد: دنياى زهد و تقوا، دنياى عبادت و عرفان، دنياى ملاحم و مغيبات، دنياى سياست و مسئوليت‏هاى اجتماعى، دنياى حماسه و شجاعت . . .[35]
امتياز نهج‏البلاغه براى فردى كه سخن‏شناس باشد و زيبايى سخن را درك كند، نياز به توضيح و توصيف ندارد. اساسا زيبايى درك كردنى است، نه وصف كردنى. نهج‏البلاغه پس از نزديك چهارده قرن براى شنونده امروز همان لطف و حلاوت و گيرندگى و جذابيت را دارد كه براى مردم آن روز داشت است.[36]
اما اين وصف‏ها چون دريا پايان ندارد:
درنيابد حال پخته هيچ خام
پس سخن كوتاه بايد والسلام
آن‏كس كه ز باغ آشنايى است
داند كه متاع ما كجايى است

پی نوشت ها :

[1] . وصيت نامه الهى و سياسى .
[2] . پيام مروخ 27/2/1360 امام خمينى به كنگره هزاره نهج‏البلاغه، ص 7 .
[3] . استادى، رضا، بحثى كوتاه پيرامون مدارك نهج‏البلاغه، بنياد نهج‏البلاغه، تهران، 1362 .
[4] . مطهرى، مرتضى، سيرى در نهج‏البلاغه، صدرا، تهران، 1378، چ 15، ص 11 .
[5] . محمد امين النواوى: جولات اسلاميه، بيروت، 1980، چ 3، ص 99 .
[6] . مطهرى، مرتضى: همان، ص 15 .
[7] . امام يحيى يمنى: الطراز، بيروت، 1971، چ 1، ص 12 .
[8] . محمد امين النواوى: همان، ص 98 .
[9] . همان، ص 99 .
[10] . طه حسين: على وبنوه، بيروت، 1970، چ 5، ص 30 .
[11] . امين نخله: ماة كلمه من كلام الامام على، بيروت، دارالتعارف، 1981، ص 41 .
[12] . ابن ابى الحديد: شرح نهج‏البلاغه، كتابخانه مرحوم مرعشى نجفى، قم، 1364، ج 1، ص 24 .
[13] . مرتضى مطهرى: همان، ص 18 .
[14] . الذريعه، ج 14، ص 128 .
[15] . ريحانه الادب، مدرس تبريزى، كتابفروشى خيام، ج 1 و 2، ص 343 .
[16] . جاحط، البيان و التبيين، قاهره، مكتبه مصطفى البابى 1948، چ 2، ج 1، ص 82 .
[17] . دكتر زكى مبارك: النثر الفنى، قاهره، مكتبه مصطفى البابى، 1970، چ 3، ج، ص 59 .
[18] . مرتضى مطهرى: همان، ص 18 .
[19] . حكمت اسلام، مولا صالح روغنى قزوينى، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1354، ص 12 .
[20] . دوانى، على: نگاهى كوتاه به زندگى پرافتخار سيد رضى (مندرج در يادنامه كنگره هزاره نهج‏البلاغه) تهران، بنياد نهج‏البلاغه، 1360، ص 232 .
[21] . همان، ص 178 .
[22] . يادنامه كنگره هزار نهج‏البلاغه: ص 163 .
[23] . يادنامه كنگره هزاره نهج‏البلاغه: بنياد نهج‏البلاغه، 1360، ص 221
[24] . همان، ص 51 - 50 .
[25] . همان، ص 50 .
[26] . حسن‏زاده آملى، حسن: انسان كامل در نهج‏البلاغه، مندرج در يادنامه كنگره هزار نهج‏البلاغه - ص 50 .
[27] . همان، ص 50 .
[28] . مطهرى، مرتض: عدل الهى، صدرا، تهران، 1378، چ 10، ص 49 .
[29] . گلى زواره ، غلامرضا، شهيد مدرس ماه مجلس، تهران، سازمان تبليغات اسلامى، چ 1، ص 54 .
[30] . باقى، عبدالعلى: مدرس مجاهدرى شكست‏ناپذير، قم، نشر تفكر، چ 1، ص 159 .
[31] . گلى زواره، غلامرضا: ناصح صالح، قم، انتشارات حضور، 1378، چ 1، ص 124 .
[32] . انجمن آثار و مفاخر اصفهان، طبيب جسم و جان، (مندرج در يادنامه حاج ميرزاعلى شيرازى)، ص 90 .
[33] . همان، ص 42 .
[34] . گلى زواره، غلامرضا: همان، ص 170 .
[35] . مطهرى، مرتضى: سيرى در نهج‏البلاغه، ص 7 .
[36] . همان، ص 7 .

منبع: فصلنامه نهج البلاغه>شماره 2 و 3




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
معرفی خوشنویسان معروف قرآن کریم
معرفی خوشنویسان معروف قرآن کریم
بررسی مرقع و قطاع در خوشنویسی
بررسی مرقع و قطاع در خوشنویسی
خیابانی: آقای بیرانوند! من بخواهم از نام بردن تو معروف بشوم؟ خاک بر سر من!
play_arrow
خیابانی: آقای بیرانوند! من بخواهم از نام بردن تو معروف بشوم؟ خاک بر سر من!
توضیحات وزیر رفاه در خصوص عدم پرداخت یارانه
play_arrow
توضیحات وزیر رفاه در خصوص عدم پرداخت یارانه
حمله پهپادی حزب‌ الله به ساختمانی در نهاریا
play_arrow
حمله پهپادی حزب‌ الله به ساختمانی در نهاریا
مراسم تشییع شهید امنیت وحید اکبریان در گرگان
play_arrow
مراسم تشییع شهید امنیت وحید اکبریان در گرگان
به رگبار بستن اتوبوس توسط اشرار در محور زاهدان به چابهار
play_arrow
به رگبار بستن اتوبوس توسط اشرار در محور زاهدان به چابهار
دبیرکل حزب‌الله: هزینۀ حمله به بیروت هدف قراردادن تل‌آویو است
play_arrow
دبیرکل حزب‌الله: هزینۀ حمله به بیروت هدف قراردادن تل‌آویو است
گروسی: فردو جای خطرناکی نیست
play_arrow
گروسی: فردو جای خطرناکی نیست
گروسی: گفتگوها با ایران بسیار سازنده بود و باید ادامه پیدا کند
play_arrow
گروسی: گفتگوها با ایران بسیار سازنده بود و باید ادامه پیدا کند
گروسی: در پارچین و طالقان سایت‌های هسته‌ای نیست
play_arrow
گروسی: در پارچین و طالقان سایت‌های هسته‌ای نیست
گروسی: ایران توقف افزایش ذخایر ۶۰ درصد را پذیرفته است
play_arrow
گروسی: ایران توقف افزایش ذخایر ۶۰ درصد را پذیرفته است
سورپرایز سردار آزمون برای تولد امیر قلعه‌نویی
play_arrow
سورپرایز سردار آزمون برای تولد امیر قلعه‌نویی
رهبر انقلاب: حوزه‌ علمیه باید در مورد نحوه حکمرانی و پدیده‌های جدید نظر بدهد
play_arrow
رهبر انقلاب: حوزه‌ علمیه باید در مورد نحوه حکمرانی و پدیده‌های جدید نظر بدهد
حملات خمپاره‌ای سرایاالقدس علیه مواضع دشمن در جبالیا
play_arrow
حملات خمپاره‌ای سرایاالقدس علیه مواضع دشمن در جبالیا